مبصرون

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

مبصرون

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

مبصرون
طبقه بندی موضوعی

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد شأن نزول آیات 11 الی 20 سوره نور میان مفسران شیعه و سنی اختلاف نظر عجیب و تأمل برانگیزی وجود دارد. برادران اهل سنت این آیات را با توجه به روایتی که راوی آن خود جناب عائشه می باشد در آن را شأن رفع تهمت از ایشان می دانند ولی شیعیان این آیات را در تهمتی که به جناب ماریه وارد شده می دانند.

اما نقل حدیث از سوی برادران اهل سنت با این مضمون است که پیامبر در جنگهای خود یکی از همسرانش را به همراه می برده است و در غزوه بنی المصطلق (یا غزوه مریسیع) که قرعه بر عائشه می افتد طی جریانی ایشان از قافله جا میمانند و فردی به نام صفوان بن معطل او را پیدا و به لشگریان می رساند. همراهی این 2 تن سبب تهمت زدن به همسر پیامبر می شود و این شایعه به پیامبر می رسد و سبب سوء ظن ایشان به عائشه می شود و...تا اینکه خداوند با نزول این آیات جناب عائشه را از این تهمت تبرئه می کند. (رجوع شود به: صحیح بخارى، ج 3، ص 20 - 219، کتاب الشهادات، باب أوّل)

اما این داستان در روایت و کتب تفسیری شیعه به گونه ای دیگر است که نمی توان آن را فقط به صورت یک حادثه و واقعه تاریخی عادی دانست.
از امام باقر (ع) روایت شده چون ابراهیم فرزند پیامبر(ص) وفات کرد، پیامبر(ص) را حزنی شدید در برگرفت، عایشه گفت:«چرا بر این کودک می‌گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود.» پیامبر(ص) از این گفته عایشه به شدت عصبانی شد و علی(ع) را فرا ‌خواندند و امر به قتل جریح دادند؛ علی(ع) به مشربه ام‌ ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی(ع) در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی(ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی(ع) در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی(ع) نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی‌بهره است، پس علی(ع) برگشت و جریان را به رسول‌خدا(ص) اطلاع داد بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد. (تفسیر الصافی ج3، ص424، ذیل آیه 11 سوره نور - بحارالانوار ج 22 ص 153 - تفسر قمی ج 2 ص 99 - تفسیر المیزان ج 15 ص 104)

بعد از این جریان پیامبر از خانه عائشه یک ماه دوری کرد و به خانه ماریه در منطقه قبا رفت تا این آیات نازل شد.

در این داستان و اختلاف نظرها توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

1- اهل افک تهمت زنا به ماریه زدند.

2- در روایتی که تنها از عائشه نقل شده است علاوه بر تعارضات تارخی و زمانی و عدم هماهنگی با طول عمر افرادی که در داستان ایشان نقل شده است حسادت ایشان نسبت به امیرالمونین علی علیه السلام  نمود خاص دارد که علت آن کلید حل مشکل است.

3- رفتار این همسر پیغمبر با حضرت رسول صل الله علیه و آله و حسادت ایشان به همسران دیگر قابل تأمل است.

4- در این داستان به حضرت علی علیه السلام مأموریت تحقیق داده شد...

5- این آیات برخلاف تصور برادران اهل سنت فضیلت برای عائشه نیست بلکه مذمت است.

6- با توجه به آیات می توان فهمید که اهل نفاق و حقد چگونه با آبروی پیامبر بازی می کردند و امت اسلامی را به شایعه و اعوجاج مشغول می ساختند.

7- این داستان برای تهمت زنندگان بسیار سنگین تمام شد چرا که یا باید زانی را حد می زدند یا بر شاهدان دروغین حد اجرا می شد.


با توجه به سیر تاریخی جریان نفاق این جریان با جهت دهی خاصی ایجائ شد که خداوند این دسیسه را برهم زد و آن کرد که فرمود : ((لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ))



    


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی