مبصرون

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

مبصرون

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

مبصرون
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اذان شیر حق در کوفه با خود یک خبر دارد

که مولا با دلی خون در جهان عزم سفر دارد

دو دستش بر دو گوش است و دو چشمش بر سما آری

به هر الله اکبر در گلو بغضی دگر دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

رها ز درد و غم و رنج بی شمار شدم

قسم به خالق کعبه که رستگار شدم

همین که خون سرم ریخت روی سجّاده

برای دیدن زهرا امیدوار شدم

بسم الله الرحمن الرحیم

پیچیده سحرگاه عجب عطر نجیبی
رد می‌شود از کوچه ی غم مرد غریبی

از وسعت دستان کریمش چه بگویم
وقتی همه دارند از این سفره نصیبی

بسم الله الرحمن الرحیم

دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد
وقتی تو را بابای من دنیا ندارد

رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه
حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد