مبصرون

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

مبصرون

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

مبصرون
طبقه بندی موضوعی

 بسم الله الرحمن الرحیم

ابولولو کیست؟ چگونه وارد مدینه شد؟ چه دین و آیینی داشت؟ وی خلیفه دوم را با چه انگیزه ای کشت؟

                              

ابولولو کسی که مغیرة بن شعبه او را در زمانی که عمر اجازه ورود هیچ غیر عربی را به مدینه نمی داد (؟) به بهانه داشتن علوم کاربردی وارد مدینه کرد. در این که او مسیحی بود یا زرتشتی و این که در چه جنگی به اسارت در آمده اختلافات فراوانی است. ولی آنچه مسلم است او در مدینه با 2 ایرانی دیگر رابطه پیدا کرد ابوساسان (هرمزان) و جفینه. 

هرمزان از سرداران ایران بود که به اسارت در آمد و هنگامی که عمر دستور قتلش را داد با زکاوت خودش و وساطت حضرت علی علیه السلام از مرگ گریخت و... اما سرانجام عباس بن عبدالمطلب او را متقاعد به پذیرش اسلام نمود. هرمزان به واسطه ی ازدواج با خاندان امام علی خویشاوند شد. او در مدینه به عنوان مشاور خلیفه عمر می زیست. مهم ترین موارد مشاوره ها او، تأسیس دیوان برای مالیات زمین و برقراری تقویم اسلامی بود. 

 جفینه مردی از مسیحیان حیره بود که سعد وقّاص، از سرداران عرب در جریان حمله عرب ها به ایران، او را در پی قرارداد آشتی ای که با مردم حیره بسته بود به مدینه آورد تا در آنجا به مردم خط و نوشتن بیاموزد. 

برای شروع بحث باید به نکاتی اشاره کرد: 

1-با غصب خلافت و شروع حکومت این جریان، مردم به سرعت متوجه اختلاف فاصله ای که میان این افراد و حضرت رسول صل الله علیه و آله بود شدند و این جریان در موارد بسیار نشان داد که علم لازم برای تصدی این امر را ندارد و در برخی از برخوردها و فتاوای اشتباه چهره نفاق خود را آشکار کردند و همین امر سبب شد که به خلیفه اول تنها برای مدت کوتاهی اجازه حکومت دهند و بعد از وی نیز خلیفه دوم با تغییر تاکتیک اصحاب حضرت رسول صل الله علیه و آله را بوسیله جنگ ها متعدد پراکنده کرد و البته عده ای نیز در این جنگ ها به شکل مرموزی کشته شدند. از طرف دیگر برخورد عمر به گونه ای بود که هرگونه اعتراض را با تازیانه سرکوب می کرد و اجازه سوأل نمی داد. 

-2توجه داشته باشید وجود شاخصی چون علی بن ابی طالب که در آن زمان علاوه بر مرجعیت علمی و اشکالات مهمی که به خلیفه وقت می کرد میان برخی از صحابه به عنوان مرجع سیاسی هم شناخته شده بود و این امر  سبب می شد که آرام آرام نفاق چهره خود را آشکار کند. دشمن در مقابله با این رفتار 2 راه بیشتر نداشت یا مهره خود را عوض کند یا این شاخص را بردارد. 

-3سیر حوادث این دوره به گونه ای است که معاویه به عنوان جایگزین عمر در نظر گرفته شده بود و نقش عثمان در این جریان فقط به عنوان پل انتقال قدرت از مدینه به شام بود. 

با در نظر گرفتن این موارد لزوم حذف مهره سوخته ای چون عمر ضروری بود چرا که با این عمل از لو رفتن شخصیت دروغین عمر جلوگیری می شد و از طرف دیگر جلوی شورش عمومی مردم علیه عمر که از روی آگاهی بود گرفته می شد. هنر طراح این تاکتیک آن بود که در این جابه جایی، شاخصی چون علی علیه السلام را هم از میان بردارد و برای اینکار از این غلام ایرانی استفاده کرد. 

اما جریان این ترور چگونه بود. خلیفه دوم اولین شخصی بود که در اسلام دارای محافظ بود و حتی برای غذا خوردن اول محافظین از غذا می خوردند. ولی با این وجود می بینیم که یک غلام که نژاداً در آن شهر انگشت نما است به راحتی به او نزدیک می شود و او را با خنجر زخمی می کند و بدون آنکه دستگیر شود بلاد اسلامی را یکی پس از دیگری طی می کند و به ایران می رسد. 

توجه کنید اگر ابولولو گرفتار می شد، معلوم می شد که او تنها اینکار را کرده است ولی فرار او و عبورش از این مناطق، نشان می دهد که از او در سیستم قدرت آن روز حمایت می شده است. 

این جریان بعد از این ترور اقدام به تمهیداتی برای دخیل نشان دادن علی علیه السلام کرد از جمله ساخت داستان هایی که عامه در مورد فرار ابولولو و مواجه شدن او با حضرت امیر علیه السلام در کوچه بیان کردند و این که ایشان سبب فرار کردن ابولولو شدند. این جریان حتی برای نشان دادن این که پیروان علی علیه السلام در این جریان دست داشتند به بهانه اینکه هرمزان و جفینه ایرانی هستند و به ابولولو کمک کردند آن 2 را کشتند. 

ولی این جریان که سعی داشت زمینه ای را ایجاد کند تا به حضرت امیر علیه السلام حمله کند ولی به طور ناباورانه ای با برخورد شدید او مواجه شدند. حضرت به شدت با عبیدالله بن عمر (فرزند عمر) که دست به این قتل ها زده بود برخورد کرد و خواهان قصاص قاتل هرمزان شد. پس از به خلافت رسیدن عثمان، وی پسر عمر را قصاص نکرد. علی ابن ابیطالب علیه السلام  و دیگران به شدت به او اعتراض کردند و علی تهدید کرد اگر در موقعیت مناسبی قرار گیرد، حکم قصاص را درباره او اجرا خواهد کرد. این ناخشنودی در او وجود داشت تا نبرد صفین که عبیدالله بن عمر از امام اجازه ی ورود خواست و حضرت امیر علیه السلام به او گفت: ((آیا تو که هرمزان را به ناحق کشته‌ای با آنکه او به دست عموی من عباس اسلام آورده بود و پدر تو نیز از غنایم مسلمانان برای او دو هزار درهم وظیفه مقرر داشته بود، حالا انتظار داری که از دست من جان سالم به در بری؟)) عبیدالله در پاسخ گفت:  سپاس خدای را که ما را در وضعی قرار داد که تو خون هرمزان را از من می‌خواهی و من خون امیرالمؤمنین عثمان را. عبیدالله در نبرد صفین در کنار معاویه جنگید و کشته شد. 

باید توجه داشت که این ترور هزینه های سنگینی را بر علی علیه السلام تحمیل کرد و هیچ وقت مورد رضایت حضرت مولی علی علیه السلام نبود چرا که جلوی هشیار شدن مردم و شناخت نفاق را گرفت علاوه بر آنکه هیچ یک از ائمه و بزرگان شیعه از اینکار به نیکویی یاد نبرده و از آن تجلیل نکرده اند.

نظرات  (۱)

جالب بود 
خدا قوت 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی