بسم الله الرحمن الرحیم
چشم تو سمت من دل من گیر نیزه هاست
این سینه پاره پاره شمشیر نیزه هاست
عشقت مرا به کوچه و بازار می کشد
زینب اسیر رشته زنجیر نیزه هاست
سر خی معجر من و پیشانیت حسین
اثبات آیه آیه تفسیر نیزه هاست
ای لاله ای که خون چکد از ساقه ات هنوز
این زخم های وا شده تقصیر نیزه هاست
قرآن مخوان دوباره که یکبار دیده ام
آن سنگ ها که بابت تقدیر نیزه هاست
قرآن مخوان که پیرزنی روی بام ها
در انتظار پاسخ تکبیر نیزه هاست
این گیسوان پخش شده بین کوچه ها
از ردپای رأس تو در زیر نیزه هاست
حالا به این بهانه نگاهش به سوی ماست
نامحرمی که چشم و دلش سیر نیزه هاست
****
در بین راه نیزه تو ایستاده بود
جا ماندن که باعث تأخیر نیزه هاست
****
گفتم که چند لحظه بخوابم ولی نشد
این خواب هم تجسم تصویر نیزه هاست